*****عشق*****
عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است ۱، همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا
جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.
عشق و احساس شدید دوست داشتن میتواند بسیار متنوع باشد و میتواند علایق بسیاری را شامل شود.
در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که
گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میبشد. اما در کل عشق باور و
احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است. عشق
نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع
عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف دانست که فرد آنرا دریک رابطه دوطرفه با
دیگری تقسیم میکند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو
میکند: علاوه بر عشق رومانتیک که ملغمهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر
عشق مانند عشق افلاطونی ، عشق مذهبی ، عشق به خانواده را میتوان متصورشد و درواقع
این کلمه را میتوان در مورد هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش مانند فعالیتهای مختلف و انواع
غذا به کار برد. «گراهام را دوست دارم». در زبان یونانی برای انواع مختلف عشق کلمات متفاوتی
وجود دارد و درواقع کلمه عشق در زبان یونانی در قالب کلمات متعدد بیان میشود، اما در
انگلیسی این کلمه با یک قالب هزاران معنی را تداعی میکند.
در ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم میخورد،که برخی از زمانهای دور وجود
داشتهاست.درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستی سخن میان رفته و درمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد.واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم
میخورد.مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از
واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق بکاررفته یا میرود.در اشعار هم بخشی از
داستانهای شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی
بافقی و اهلی شیرازی و ... به یان داستانهای عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی
ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکردهاند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و
رودکی که هم غزل و راعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کاآمدی عشق
پرداختهاند.در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه
خدا و جدایی از دنیا علاقههای ذاتی به خدا را در درون خود میپروردند و به حالتی از جذب در راه
حق میرسیدند که بدان عشق الهی میگفتندو اشعار بیشماری در همین مورد عشق سرائیدهاند
که معشوق خود را خدا میدانستند.مولوی و عطار و ابوسعید ابی الخیر و سنایی غزنوی از این
دسته شاعران هستند.پارهای از شاعران مدح گوی درباری در وصف ممدوحان خود از عبارات و
مثلهای عاشقانه زیادی استفاده نمودهاند. انوری و عنصری و عسجدی و فرخی سیستانی هم
ازین دست شاعران هستند.
اسلام
قرآن در سورهٔ روم آیهٔ ۲۱ چنین آوردهاست:
و از نشانههای خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در
کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، آری در این [نعمت]
برای مردمی که میاندیشند قطعا نشانههایی است.
بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، اظهار (بیان) عشق میان دختر و پسر (حتی به منظور ازدواج) گناه
است، چرا که ترس افتادن به گناه در میان است، اگرچه خواستگاری، بدون بیان عشق، برای
ازدواج مانعی ندارد.۴ تا وقتی که مفسدهای در میان نباشد، صرفِ داشتنِ محبت و عشقِ قلبی
(بدون اظهار آن) اشکالی ندارد.
در انجیل از عشق به عنوان مجموعهای از اعمال و رفتارها نام برده شدهاست که معنایی وسیعتر
از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعهای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آنها
عمل میکند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان
دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتی ۸-۴: ۱۳ سخن به
میان آمدهاست:
عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمیکند، هرگز به خود
نمیبالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین
نمیشود، خطاهای دیگران را به خاطر نمیسپارد. عشق از همدمی با شیطان
لذت نمیبرد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به
دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پانیدهاست. عشق هرگز
شکست نمیخورد.