www.baran07

www.baran07

*عشق*عکس*خاطره*اس ام اس*
www.baran07

www.baran07

*عشق*عکس*خاطره*اس ام اس*

بیا

بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم          به غنچه های محبت بهار هم باشیم  ......................................................................................................

     آزمودم زندگی دشت غم است         شادیش اندوه و عیشش ماتم است
......................................................................................................
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش       یا دم از مردی مزن یا یکسره نامرد باش
......................................................................................................
بمیرم من واسه اون دلشکسته         که چون من خیری از دنیا ندیده
......................................................................................................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتراست      کارم از گریه گذشته به خودم میخندم
......................................................................................................

دیدار دوباره ی تو

*دیدار دوباره.....* امشب بار دیگر به یاد تو و به یاد عهدی که با تو بسته ام به آسمان نگاه میکنم، نگاه کردن به قرص ماه چهارده نیز مرهمی بر زخم عمیق دلم نمی گزارد، ابر تیره نیز ستاره یء یکتا وزیبای مرا پوشانده . نمی دانم آیا تو نیز به عهدت وفا داری یا نه؟............ هر کجا باشی من تنها به یاد تو هستم که هر شب به آسمان دل میبندم به امید اینکه بالاخره روزی تو را از نزدیک خواهم دید.

سکوت

سکوت... در سکوتم نشسته ام و به اطرافم نگاه میکنم و به روز هایی که گذشت فکر میکنم دیگه دلخوشی جز دفتر تنهایی ندارم دفتری که یکی یکی برگ هاش با خاطره ها پر شده به خودم می گم چطور ِ که دفتر طاقت غصه هام رو در بیارم یکی یکی برگهاشو ورق می زنم هر چی بیشتر به آخرش نزدیک می شم تنهاییم بیشتر بیشتر می شه ... نمی دونم چرا توی این سکوت منتظرم حس انتظاری که برای خودم هم تازگی داره شاید باز دلتنگ شدم دلتنگ مهربانی که هفت روز هفته به حرف هام گوش می ده و در جواب فقط سکوت رو بدرقه راهم می کنه ... چه زود دیر شد زودی که همیشه حقیقتی رو پشت خودش پنهان کرد و برای من چیزی جز حسرت نذاشت... دلم حتی برای گریه هام هم تنگ شده دیگه اشکی هم برام نموده تا دوباره آرومم کنه از خدا می خوام بهم آرامشی در خورم بده تا واسطه آرامش دیگران باشم سرم رو روی زانوهام می زارم و چشم هام رو می بندم و به خاطرات این چند مدت فکر می کنم ... خیلی آروم سرم رو بلند می کنم و جلوی چشمام طلوع اولین ستاره شب رو می بینم خیلی سرد بهش میگم دوست داری همراز من باشی...